مونولوگ

ربات افزایش فالوور اینستاگرام

  • ۰
  • ۰

آواز کشتگان

 

کتاب آواز کشتگان، داستان محمود شریفی استاد دانشگاهی است که به دلیل نوشتن مقالات و نوشته های ضد رژیم، دستگیر و شکنجه و زندانی می شود. بعد از آزادی زندان، مجبور می شود در بخش اداری دانشگاه کار کند(در قسمت کتابخانه).

با اینکه محمود سعی می کند دیگر سمت فعالیتهای سیاسی اش نرود و با سهیلا و گلناز، زن و دخترش یک زندگی عادی داشته باشد، اما دیدار با رهبر دانشجویان مخالف رژیم و ماموریتی که اکبر صداقت از محمود می خواهد(اینکه لیست اسامی زندانیان سیاسی دانشگاه تهران را به خارج از کشور بفرستد برای انتشار)، باعث می شود ساواک که محمود را زیرنظر دارد، دوباره او را دستگیر می کند و ...

کتاب بیان روان و دلنشینی دارد که من دوستش داشتم.و واقعاً جذبم کرد. مثل دیگر کتاب براهنی، رازهای سرزمین من که بهترین کتابش است و یکی از بهترین کتابهایی که خواندم.

 

بخشی از کتاب

«تو خودت یادت نیست. سال ها گذشته. ولی من یادم است : عاشقان کشتگان معشوقند-برنیاید ز کشتگان آواز. این شعر را همیشه می خواندی. مقصود من یک چیز دیگر است. در ذهن من هم این شعر معنی اش را از دست داده. یک معنی دیگر پیدا کرده. مخصوصاً این یک سال گذشته. به قسمت اولش کاری ندارم. برای من قسمت دومش مهم است : برنیاید ز کشتگان آواز. این درست نیست. آن همه شکنجه شده، تیرباران شده، سر به نیست شده، مأیوس، بدبخت، ساکت، یک آواز می خواستند. تو آواز آن ها شدی. تو آواز کشتگان شدی. هر اتفاقی که در آینده بیفتد. تو نباشی. من نباشم. وضع عوض بشود و بخواهند تو باشی و به تو افتخار بکنند. و یا حتی تو خودت هم از بین بروی و یا یک نفر از روی عصبانیت، حسادت، وقاحت، تنگ نظری، تو را بردارد، به قول خودت بگذارد سینه ی دیوار، باز هم یک چیز را نمی توانند تغییر بدهند. در زمانی که همه ساکت بودند، بی آنکه تظاهر به داد و فریاد بکنی، نشستی و کار شرافتمندانه کردی. من خوشحالم که من و تو صاحب خانه، زندگی مجلل، پول، سفرهای پر زرق و برق نبودیم، با زن ها و مردهای خوشگل و پولدار رفت و آمد نداشتیم، دم و دنبه نداشتیم. حتی خوشحالم که منزوی و گوشه گیر بودیم. ولی آن کار شرافتمندانه را هیچ کس نمی تواند از ما بگیرد. صدای آن همه آدم بیچاره را به گوش رساندی و این عین شرف است و من مدیون تو هستم....»(ص دویست و چهل و شصت - چهل و هفت)



monolog.blog.ir

  • ۹۳/۰۹/۰۴
  • احسان باباحسین پور

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی