مونولوگ

ربات افزایش فالوور اینستاگرام

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

مهمان داریم

 


 

پدر و مادری که سه فرزندشان شهید شده‌اند تصمیم می‌گیرند تا پسر جانباز خود را از آسایشگاه به خانه منتقل کنند. خبر آمدن یک میهمان گرانقدر، کار‌های زمین مانده و دلشوره پذیرایی، دغدغه‌های پیش روی آنهاست.

 

مهمان داریم، فیلمی آرام و دوست داشتنی و غمگینی است با ریتمی کند. بازی پرستویی مثل همیشه خوب بود و همچنین لحن و صدایش. صحنه دعوایش با رضا(بهروز شعیبی) یکی از صحنه های زیبای فیلم بود... و همچنین پایانی که خیلی دور از انتظار نبود...



monolog.blog.ir

  • احسان باباحسین پور
  • ۰
  • ۰

گراف گربه

 


 

گراف گربه که داستانی تخیلی دارد، یک راوی اصلی دارد که گذشته خود را برای دخترش بازگو می کند. غیر از راوی، دیگر شخصیتها هم در بخشی از رمان داستان خود را بیان می کند. این کتاب پنج شخصیت اصلی دارد : راوی اصلی، اسماگ جادوگر، گربه ای یکدست به نام قاسم، میلوژ شاهزاده سیاره اپتیکوفیل و پلیس بازنشسته

گراف گربه داستان سر راستی ندارد. روایت ها پیچیده و در هم تنیده هستند. پر از ماجراها و داستانهای فانتزی و خیالی متنوع است. به برخی از اتفاقات واقعی هم اشاره شده است مثل فاجعه چرنوبیل.  در گراف گربه هیچ مرزی بین گذشته و آینده وجود ندارد. و داستان بین این دو زمان در رفت و آمد است. بعضی فصلها زبان طنزی دارد، به خصوص فصلی که قاسم راوی اش است.


این کتاب، یکی از نامزدهای جایزه مهرگان ادب هم است.

بخشی از کتاب
ستوان کتاب را بست و به من گفت : «این داستان از یه نظر حائز توجه ست، می تونه یه جورایی در مورد پرونده قاسم صدق کنه!»
پرسیدم : «یعنی چه؟»
گفت : «این پافشاری مصرانه ی اسماعیل گرایلی در مورد قاسم و تأکید بر مجرم بودن اون بیچاره، خیلی سؤال برانگیزه!»
گفت : « دست بردار! اون عکس همه چیز اسماگه، همه چیز!»
«کدوم عکس؟»
«عکس چهارم مارتا»
«آره. درسته. اون عکس می تونه همه چیز همه کس باشه.»
«از فردا شروع کن به کار. قاسم قراری داره که به ما نگفته. ساعت نه، می ره خیابون دارایی! حس می کنم توی همین روزها به سرنخ های مهمی دست پیدا می کنیم.»
«امیدوارم شک من در مورد اسماعیل گرایلی...»
«دیگه به این موضوع فکر نکن و همیشه یادت باشه تو از اسماگ پول می گیری نه از کس دیگه.»(ص126)



monolog.blog.ir

  • احسان باباحسین پور
  • ۰
  • ۰

آواز کشتگان

 

کتاب آواز کشتگان، داستان محمود شریفی استاد دانشگاهی است که به دلیل نوشتن مقالات و نوشته های ضد رژیم، دستگیر و شکنجه و زندانی می شود. بعد از آزادی زندان، مجبور می شود در بخش اداری دانشگاه کار کند(در قسمت کتابخانه).

با اینکه محمود سعی می کند دیگر سمت فعالیتهای سیاسی اش نرود و با سهیلا و گلناز، زن و دخترش یک زندگی عادی داشته باشد، اما دیدار با رهبر دانشجویان مخالف رژیم و ماموریتی که اکبر صداقت از محمود می خواهد(اینکه لیست اسامی زندانیان سیاسی دانشگاه تهران را به خارج از کشور بفرستد برای انتشار)، باعث می شود ساواک که محمود را زیرنظر دارد، دوباره او را دستگیر می کند و ...

کتاب بیان روان و دلنشینی دارد که من دوستش داشتم.و واقعاً جذبم کرد. مثل دیگر کتاب براهنی، رازهای سرزمین من که بهترین کتابش است و یکی از بهترین کتابهایی که خواندم.

 

بخشی از کتاب

«تو خودت یادت نیست. سال ها گذشته. ولی من یادم است : عاشقان کشتگان معشوقند-برنیاید ز کشتگان آواز. این شعر را همیشه می خواندی. مقصود من یک چیز دیگر است. در ذهن من هم این شعر معنی اش را از دست داده. یک معنی دیگر پیدا کرده. مخصوصاً این یک سال گذشته. به قسمت اولش کاری ندارم. برای من قسمت دومش مهم است : برنیاید ز کشتگان آواز. این درست نیست. آن همه شکنجه شده، تیرباران شده، سر به نیست شده، مأیوس، بدبخت، ساکت، یک آواز می خواستند. تو آواز آن ها شدی. تو آواز کشتگان شدی. هر اتفاقی که در آینده بیفتد. تو نباشی. من نباشم. وضع عوض بشود و بخواهند تو باشی و به تو افتخار بکنند. و یا حتی تو خودت هم از بین بروی و یا یک نفر از روی عصبانیت، حسادت، وقاحت، تنگ نظری، تو را بردارد، به قول خودت بگذارد سینه ی دیوار، باز هم یک چیز را نمی توانند تغییر بدهند. در زمانی که همه ساکت بودند، بی آنکه تظاهر به داد و فریاد بکنی، نشستی و کار شرافتمندانه کردی. من خوشحالم که من و تو صاحب خانه، زندگی مجلل، پول، سفرهای پر زرق و برق نبودیم، با زن ها و مردهای خوشگل و پولدار رفت و آمد نداشتیم، دم و دنبه نداشتیم. حتی خوشحالم که منزوی و گوشه گیر بودیم. ولی آن کار شرافتمندانه را هیچ کس نمی تواند از ما بگیرد. صدای آن همه آدم بیچاره را به گوش رساندی و این عین شرف است و من مدیون تو هستم....»(ص دویست و چهل و شصت - چهل و هفت)



monolog.blog.ir

  • احسان باباحسین پور