مونولوگ

ربات افزایش فالوور اینستاگرام

  • ۰
  • ۰

شکار گوسفند وحشی

 

«با صراحت حرف زدن و با صداقت حرف زدن دو مسئله کاملاً متفاوت هستن. صداقت برای اعتماد مثل دماغه کشتی برای دنباله اونه. صداقت اول می آد و اعتماد آخر. فاصله بین اینها هم با بزرگی کشتی نسبت مستقیم داره. درباره مسائل بزرگ، از راه رسیدن اعتماد زمان زیادی طول می کشه. بعضی وقتها هم صداقت بعد از نابودی آشکار می شه. پس اگه شما رو در جایگاه اعتماد قرار نمی دم، نه تقصیر منه، نه تقصیر شما».(ص صد و پنجاه و پنج)

 

آیینه، تصویر مرا از سر تا پا تقریباً دست نخورده و بدون کجی منعکس می کرد. همان جا ایستادم و به خودم نگاه کردم. چیز جدیدی نبود. خودم بودم و چهره معمولی ام که چیز خاصی نداشت. اما تصویرم به طرزی غیر ضروری واضح بود. تصویر تخت، تصویر آیینه ای ام را نمی دیدم. چیزی که می دیدم خودم نبود. برعکس، انگار من بودم که انعکاس توی آیینه بودم و این خود تصویری ام من واقعی را نگاه می کرد. دست راستم را جلوی صورتم بالا آوردم و روی دهانم کشیدم. من توی شیشه تماشاچی هم همان حرکت را انجام داد. اما شاید این من بودم که آنچه را در آیینه انجام شده بود تقلید می کردم. مطمئن نبودم بدون اراده آزاد خودم دست به روی دهانم کشیده باشم.(ص سیصد و هشتاد)

 

هیچ چیز بدتر از بیدار شدن توی تاریکی مطلق نیست. مثل آن است که آدم مجبور باشد به گذشته برگردد و زندگی را از ابتدا شروع کند. وقتی اولین بار چشمانم را باز کردم انگار داشتم جای آدم دیگری زندگی می کردم. بعد از زمانی بی نهایت طولانی، کم کم این زندگی بر زندگی خودم منطبق شد. این زندگی من مثل زندگی آدم دیگری بود، یک همپوشانی عجیب و غریب بود. بعید بود که آدمی مثل من حتا زنده باشد.(ص سیصد و هشتاد و هفت)

 

شکار گوسفند وحشی، هاروکی موراکامی، محمود مرادی، نشر ثالث



monolog.blog.ir

  • ۹۳/۰۶/۰۷
  • احسان باباحسین پور

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی