تا چه مایه اندوهناک و دشوار می تواند باشد عالم، وقتی که تو هیچ بهانه ای برای حضور در آن نداشته باشی. محمود دولت آبادی
پوسته های سبوس گندم های طلایی در کشتزارهای ایتالیا در باد شناورند. می توانید فکرش را بکنید که ایتالیایی ها چقدر متحیر می شوند اگر بدانند چیزی که در سال 1971 صادر می کرده اند، تنهایی محض بوده است؟ سال اسپاگتی، هاروکی موراکامی
می دونی آدمهایی که می تونند یک دل سیر گریه کنند، چقدر شانش دارند؟
خوب منم دارم میرم یه جایی که بتونم یه دل سیر گریه کنم. ماهی ها عاشق می شوند.
همه آدما از وقتی دنیا میان، کلی آرزو دارن واسه خودشون که انجامش بدن.زمان میگذره تا این که میبینن ای بابا پیر شدن و به هیچ کدوم از آرزوهاشون نرسیدن.بعد همون آرزوها رو واسه بچههاشون میکنن. شاید اونا کار نکرده پدر و مادرشونو انجام بدن.همون بچه بزرگ میشه میرسه به ۱۸ سالگی. به خودش میگه: خب من الان ۱۸ سالمه، باید یه اتفاق بزرگ رو رقم بزنم.چشم رو هم میذاره، میبینه شده ۴۰ سالش و هیچ کاری هم انجام نداده.میدونی! بیشتر آدما زندگی میکنن که فقط بگذره. همین! چه کسی امیر را کشت؟
monolog.blog.ir
- ۹۳/۰۴/۱۳