مونولوگ

ربات افزایش فالوور اینستاگرام

  • ۰
  • ۰

کتاب سیاه(سه)

 

توانستید تجسم کنید یا حداقل تصور کنید؟ یک جورهایی شبیه هم اند، نه؟ انگار چیزی آن ها را به هم وصل می کند، چیزی که در ظاهر نیست اما وجودش را حس می کنیم، نه؟ انگار همه آن ها که اهل قصه نیستند، قصه هایی دارند اما حکایت کردنش را بلد نیستند، همه آن ها که کم حرف اند، همه آن ها که خجالتی اند، همه آن ها که از منم منم بیزارند، همه آن ها که هیچ مهم به نظر نمی آیند، همه آن ها که ترجیح می دهند بشنوند تا شنیده شوند، چهره ای تودل بروتر، عمیق تر و متین تر و باوقارتر دارند، نه؟ انگار تک تک حروف آن حرف هایی که هیچ وقت نمی گویند و آن قصه هایی که هیچ وقت تعریف نمی کنند این طرف و آن طرف چهره شان همیشه ول است. در هر نقطه از آن چهره ها که عمیق شوی نشانه ای اشاره ای چیزی دستت می آید که پشتش یا سکوت و خاموشی است یا شکست و سرخوردگی.(ص سیصد و سی و سه)

 

بدیهی است که خوشبختی یا بدبختی شهروندان برایم هیچ مهم نبود، حداقل نه به اندازه ای که چشمانم را خیس کند، بلکه رؤیت آن زندگانی، که به رغم افت و خیز و سختی و مشقتش حقیقی بود و حتا واقعی، برای من که همیشه به خیال بودم و رویا، طبق معمول حزن انگیز بود و حتا ترسناک چرا که وحشت تنهایی ازلی ام را تذکر می داد و تفاوتم با جمیع کائنات را خاطرنشان می شد. دیدگان از مردمان گرفتم و بر درودیوار شهر نظاره گر شدم تا بلکه این تنهایی و تفاوت را برای اندک زمانی هم که شده فراموش کنم و لختی بیاسایم. جلو ویترین تمام شیشه ای شیرین فروشی یی به نام دقایقی توقف کردم و بر دو کیک تولد که هر کدام شبیه حیوانی بودند به غایت مضحک خیره شدم تا بلکه از یاد مردمان فارغ شوم که غریو شادی و فریاد ازدحام از مسافران تراموا برخاست و خواسته ام به باد داد تا خیسی چشمانم فزونی گیرد و نویدبخش گریه ای باشد زودهنگام.(ص سیصد و نود و شش)

 

انگار روح و جسمش علیه او متحد شده بودند و از بابت جرمی که هرگز مرتکب نشده بود مجازاتش می کردند، انگار که یاد و خاطرش از هرچه خاطره ی خوب و به یاد ماندنی است خالی شده بود و عرصه را به هرچه خاطره بد و دردآور است باخته بود، انگار تمام خاطرات بد و دردآور از اذهان عموم مردم پاک شده بودند و یک جا در ذهن او جان گرفته بودند، انگار سنگینی کل عالم روی دوش او بود.(ص چهارصد و بیست و یک)



monolog.blog.ir

  • ۹۳/۰۷/۲۰
  • احسان باباحسین پور

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی