مونولوگ

ربات افزایش فالوور اینستاگرام

  • ۰
  • ۰

اومون را

 

نمی دانم چرا تا این حد چنین چیزی را می خواستم. فکر کنم همیشه دوست داشتم بخشی از حیاتم را در چشمان دیگران زندگی کنم- آنهایی که عکس مرا می بینند و به من فکر می کنند و سعی می کنند احساسات و افکارم را حدس بزنند و درونی ترین فعالیتهای روحم را رصد کنند. و از همه مهمتر این بود که خودم دوست داشتم یکی از آن آدم ها باشم و به صورت خودم که متشکل بود از تعداد بی شماری نقطه های چاپی خیره شوم و به این فکر کنم که این آدم چه نوع فیلمهایی را دوست دارد، دوست دخترش کیست و ناگهان متوجه شوم که این اومون کریوومازوف در واقع خودم هستم. من نسبت به آن دوران تغییر کرده ام، تغییری تدریجی و محسوس. دیگر نظر بقیه برایم مهم نیست چون متوجه شده ام که برای بقیه پشیزی ارزش ندارم و اگر هم فکری بکنند به عکسم فکر می کنند نه خودم. با همان بی تفاوتی محضی که خودم به عکس دیگران فکر می کنم. پس این خبر که اعمال قهرمانانه من قرار بود پوشیده بمانند برایم شوک به حساب نمی آمد. شوک اساسی این بود که داشتم یک قهرمان می شدم.(ص چهل و هشت-نه)

اومون را، یکی از معروف ترین رمانهای معاصر روسیه است.شخصیت اصلی کتاب که نامش اومون را است، از کودکی به آسمان علاقه دارد و عاشق فضانوردی است، وارد آکادمی فضانوردی می شود، و به تدریج متوجه می شود که وضعیت با آنچه وی تصور می کرده متفاوت است.

سفر به فضا محور اصلی کتاب است و نویسنده علاوه بر روایت داستان تخیلی، فضاهای ترسناکی هم ایجاد کرده است. بخشهایی از داستان طنز آمیز است، البته طنز سیاه. بعضی از بخشهای کتاب هم دارای درون مایه فلسفی است.

یادم می آید که ساعت شنی را نگاه می کردم و در شگفت بودم که دانه های شن چرا این قدر آرام از گردن نازک بین دو شیشه پایین می افتند. این قدر نگاه کردم تا بالاخره دلیلش را فهمیدم، هر دانه اراده و خواست خود را داشت و نمی خواست فرو بغلتد، چون سقوط برای هرکدامشان معادل مرگ بود. ولی انتخاب دیگری نداشتند، سقوط شان اجتناب ناپذیر بود. فکر کردم این دنیا و دنیای دیگر درست شبیه همین ساعت شنی هستند؛ وقتی تمامی زندگان در یک جهت بمیرند، واقعیت واژگون می شود و همه دوباره حیات پیدا می کنند، یعنی در جهت مخالف می میرند.(ص هشتاد و چهار)

اومون را، ویکتور پلوین، پیمان خاکسار، نشر زاوش



monolog.blog.ir

  • ۹۳/۰۶/۲۰
  • احسان باباحسین پور

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی