ویلیام ترور
الاهه دهنوی
نشر مروارید
چاپ اول هشتاد و هشت
دویست و پنجاه و دو صفحه
چهار هزار و دویست تومان
فلیشا آرزو می کند دوستش از یکی از اتوبوسهایی که تازه رسیده، پیاده شود، اما چنین نمی شود. فلیشا او را در هیچ کجای جمعیت نمی بیند. برای اولین بار به فکر بازگشت به خانه می افتد، و از خود می پرسد وارد شدن به آشپزخانه و روبرو شدن با پدر و برادرانش چگونه خواهد بود. اگر به دنبال سرنخی برای یافتن علت رفتن او بوده اند، احتمالاً حالا دیگر نامه هایی را که او قصد داشت با خود بیاورد، اما به اشتباه جا گذاشت پیدا کرده اند. نامه های بلند و بی نظمی که نوشته بود و نتواسته بود بفرستد. هر شب در همان خلوتی که توی اتاق خواب برایش فراهم بود، زمانی که پیرزن سرگرم جورچین دیگری بود و چرت می زد، فلیشا مطالبی می نوشت که فکر می کرد برای او جالب باشد.(صفحه پنجاه و هفت کتاب)
monolog.blog.ir
- ۹۳/۰۳/۰۵